کد مطلب:129478 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

عذیب هجانات
عذیب: تصغیر عذب، به معنای آب گوارا است. و آن آبی است میان قادسیه و مغیثه، كه با قادسیه چهار میل و تا مغیثه 32 فاصله دارد. گفته اند كه آن دشتی است از بنی تمیم و از منزلگاه های حاجیان كوفه است. (معجم البلدان،ج 4، ص 93).

طبری در ادامه ی روایت ابن ابی عیزار، كه خطبه ی امام خطاب به اصحاب را در ذوحسم و پاسخ زهیر بن قین از زبان همه ی انصار را نقل كرده است، می نویسد: «حر همگام با امام حركت می كرد و می گفت: ای حسین تو را به خدا خودت را به كشتن مده، من گواهی می دهم كه اگر بجنگی تو را می كشند و اگر با تو بجنگند به اعتقاد من كشته می شوی!

حسین(ع) فرود: آیا مرا از مرگ می ترسانی؟ مگر بالاتر از این كه مرا بكشید چیزی هست؟ نمی دانم با تو چه بگویم ولی شعر همان برادر اوسی را به تو می گویم كه وقتی برای یاری سول خدا (ص) می رفت، پسر عمویش او را دید و گفت: كجا می روی كه كشته می شوی؟ و او پاسخ داد:



سأمضی و ما بالموت عار علی الفتی

اذا ما نوی حقا و جاهد مسلما



و آسی رجال الصالحین بنفسه

و فارق مثبورا یغش و یرغما [1] .



می روم كه مرگ برای مرد

اگر نیت پاك دارد

و مسلمان است و پیكار می كند

و به جان از مردان پارسا پشتیبانی می كند

عار نیست


گفت: حر با شنیدن این سخنان از او كناره گرفت. وی با یارانش از یك منطقه و حسین و یارانش از منطقه ی دیگری می رفتند. تا آن كه به عذیب هجانات - كه گله های نعمان در آنجا چرا می كردند - رسیدند. در این هنگام چهار تن را دیدند كه از كوفه می آمدند. آنان بر مركب هاشان سوار بودند و اسب نافع بن هلال به نام كامل را یدك می كشیدند. راهنمایشان طرماح بن عدی بود كه سوار بر اسب خویش این شعر را می خواند:



یا ناقتی لا تذعری من زجری

و شمری قبل طلاع الفجر



بخیر ركبان و خیر سفر

حتی تحلی بكریم النجر



الماجد الحر رحیب الصدر

أتی به الله لخیر امر



ثمت ابقاء بقاء الدهر [2] .



ای شتر من، از این كه تند می رانمت بیم مكن و شتاب كن كه پیش از سحرگاهان

با بهترین سواران و بهترین مسافران به مردی والا نسب برسی؛

بزرگوار آزاده ی گشاده دل، كه خدایش برای بهترین كار به آنجا آورد

و خداوند او را همانند روزگار باقی بدارد.

گفت: چون به حسین رسیدند این اشعار را برایش خواندند. امام (ع) فرمود:

«بدانید به خدا سوگند من امیدوارم آنچه خداوند برای ما بخواهد خیر باشد. خواه كشته شویم یا پیروز گردیم!».


حر بن یزید پیش رفت و گفت: اینها كه از كوفه آمده اند در زمره ی همراهان تو نیستند و من یا آنها را زندانی می كنم و یا بازمی گردانم!

حسین (ع) گفت: از آنها همانند خویش دفاع می كنم! اینان یار و پشتیبان من هستند. تو به من قول دادی كه تا رسیدن نامه ی ابن زیاد متعرض من نشوی!

گفت: بله، ولی اینها با تو نیامده اند!

فرمود: آنها یاران من و به منزله ی كسانی هستند كه با من آمده اند. یا به پیمانی كه میان من و تو بود عمل می كنی و یا آن كه با تو پیكار می كنم!

و حر دست از آنان برداشت.


[1] در ارشاد اين بيت و بيت بعدي آن چنين آمده است:



و واسي الرجال الصالحين بنفسه

و فارق مثبورا و خالف مجرما



فان عشت لم اندم و ان مت لم الم

كفي بك ذلا ان تعيش و ترغما

[2] علامه ي مجلسي در بحار (ج 44، ص 379-378) اين ابيات را به نقل از سيد محمد بن ابي طالب مولوي اين گونه نقل كرده است:



يا ناقتي لا تذعري من زجري

و امضي بنا قبل طلوع الفجر



بخير فتيان وخير سفر

آل رسول الله آل الفخر



الاسادة البيض الوجوه الدهر

الطاعنين با رماح السحر



الضاربين با سيوف البتر

حتي تحلي بكريم الفخر



الماجد الجدر حيب الصدر

أثابه الله لخير امر



عمره الله بقاء الدهر

يا مالك النفع معا و الضر



أيد حسينا سيدي بالنصر



علي الطغاة من بقايا الكفر

علي اللعينين سليلي صخر



يزيد لا زال حليف الخمر

و ابن زياد عهر بن العهر.